تجربیات
امروز نوبت دکتر عمویی داشتم. وقتی توی صف انتظار بودم تا نوبتم شه، یه دختر جوون از اتاق دکتر اومد بیرون با چشمهای گریون منشی بهش گفت: تو هم گریه؟ و این یعنی اون روز خیلی ها با چشمهای گریون اومدن بیرون. خدایا ای کاش هیچ کس مریض نبود ای کاش ............ امیدوارم چیزایی ک مینویسم بدرد کسایی که مثل من تجربه سقط مکرر دارن بخوره. امروز برای اونا مینویسم: وقتی نوبتم شد و ماجرای سقط چهارم را برای دکتر مو به مو توضیح دادم و پرسیدم دکتر برای من دقیقن بگین علت سقطهام چیه؟ من مشکل ایمنی و انعقاد خون دارم؟ بهم نگاه کرد و گفت: اون که بله و علت سقط هاتم خیلی ساده دلیلشو نمیدونیم!!! پرسیدم خوب من چکار کنم گفت: " تو هر آزمایشی لازم بوده دادی هر عکس...
نویسنده :
تارا
18:25