معجزه بعد از سقط مکرر

تجربیات

امروز نوبت دکتر عمویی داشتم. وقتی توی صف انتظار بودم تا نوبتم شه، یه دختر جوون از اتاق دکتر اومد بیرون با چشمهای گریون منشی بهش گفت: تو هم گریه؟ و این یعنی اون روز خیلی ها با چشمهای گریون اومدن بیرون. خدایا ای کاش هیچ کس مریض نبود ای کاش ............ امیدوارم چیزایی ک مینویسم بدرد کسایی که مثل من تجربه سقط مکرر دارن بخوره. امروز برای اونا مینویسم: وقتی نوبتم شد و ماجرای سقط چهارم را برای دکتر مو به مو توضیح دادم و پرسیدم دکتر برای من دقیقن بگین علت سقطهام چیه؟ من مشکل ایمنی و انعقاد خون دارم؟ بهم نگاه کرد و گفت: اون که بله و علت سقط هاتم خیلی ساده دلیلشو نمیدونیم!!! پرسیدم خوب من چکار کنم گفت: " تو هر آزمایشی لازم بوده دادی هر عکس...
8 اسفند 1394

دستم به تو هرگز نرسد ماه بلندم

این روزها من حالم بده جلو همسری نمیتونم ابراز ناراحتی کنم انقدر از ناراحتی من غمگین میشه که احساس میکنم الان سکته میکنه یا سرشو میکوبه به دیوار تحمل اشکامو نداره. هر روز ازم میپرسه اطلاعات جدید توی نت پیدا نکردی و من از موسسات ناباوری یزد و اصفهان و تهران و شیراز براش میگم از کلینیک دکتر رستمی میگم از روش IUI و کسانی که مثل من هستن بهش که نگاه میکنم غم توی چهره شو میخونم. خیلی دلم میخواست بعنوان اولین پسر خانواده ش، اوین نوه ازون باشه. ولی جاریم که خواهرم میشه این روزها بفکر بچه دار شدنه. دعا میکنم اون بسلامتی این راهو بره. حال پدر همسری بده حداقل نوه شو چه از من چه از خواهرم ببینه. میدونم اگه اون حامله بشه همه نگاه ها به سمت من هجوم م...
4 اسفند 1394

سقوط من

چهارشنبه با ازمایشاتم رفتم پیش کتر عمویی بوها اذیتم میکردن همینطور که روی صندلی منتظر بودم نوبتم شه هزار و یک فکر با خودم میکردم که چی میگه آیا میگه خارج از رحمه آیا امید میده و میگه هفته دیگه سونو کن همه چی درسته . حالم خیلی بد بود سرگیجه داشتم و نفسم بالا نمیومد و بشدت بی حال شده بودم دقیقا مثل سقط اولم. ولی بخودم میگفتم اون موقع خونریزی داشتم الان ک ندارم. انتظار تموم شد و وارد مطب شدم. هنوز ننشسته گفتم دکتر توروخدا بگید من الان باید با این آزمایشها خوشحال باشم یا نه؟ نگاهی به برگه های ازمایشای بتا کرد و گفت 88 یعنی بارداری ولی جاش معلوم نیست و برای ما این عدد بفاصله 48 ساعت مهمه که دو تا آزمایشت 6 روز فاصله دارن دو تا بتا با فاصله 48 ساع...
25 بهمن 1394

دوباره امید

هیچ وقت انتظار برام به اندازه این سه ماه سخت نبود انتظارهای زیادی کشیدم تو عمرم و این یکی از همه سخت تر بود. چهار ماه گذشته همش بفکر تقویت خودم بودم بفکر اینکه روحیه م رو خوب کنم و به چیزای مثبت فکر کنم. عکسای نی نی ها رو از تو مجله ها جدا کردم و چسبوندم به کابینت تا هر وقت میبینمشون انرژی بگیرم. همسری هم ذوق و شوقش زیاده. دوباره داره دنیا قشنگ میشه. ذوق و شوقم خیلی زیاد بود روز 28 سیکل بی بی چک زدم ده دقیقه گذشت و خط دوم نیومد پیش خودم گفتم حتمن زود بوده ولی در کمال تعجب دیدم یک ساعت بعد خط دوم اومد خیلی کمرنگ........ روی تست نوشته بود به جوابای بعد از ده دقیقه اعتماد نکنید. اما من یه کورسوی امید توی دلم روشن شده بود و یک تست از یه...
20 بهمن 1394

عمل

روز عمل بالاخره رسید اصلن نميترسيدم چون.ایمان داشتم به اینکه خدا هوامو داره دکترم هم ک عالی بود پس جایی واسه ترس نبود عمل بصورت لاپاراسکوپي بود ک بيهوشي سنگینی داشت بعد از عمل چشام تا یه مدت دوتایی ميديدم من و خانمی ک همراه هم رفتیم اتاق عمل هر دو آرزوی بغل کردن یه فرشته رو داشتیم و برای هم دعاکرديم ک سال دیگه هر دو بخاطر زایمان هم اتاق باشيم خدایا معبود من دامن همه اونايي ک منتظرن رو با دستاي پر از معجزه ت سبز کن امین دکتر گفت بعد از سه ماه میتونی اقدام کنی و آسپرین و کلگزان هم نوشت ک ب محض مثبت شدن تست استفاده کنم بازهمانتظار .......
25 مرداد 1394

سپتوم

دکتر وفایی دکتر زنانم وقتی نامه دکتر روماتولوژي رو خوند گفت خوب پس باید عکس رحمت رو پیگیری کنیم این عکس واضح نیست و باید سونو در آب انجام بدی . تاحالا اسمشم نشنیده بودم و می ترسیدم مثل عکس رنگی درد داشته باشه ولی خیلی راحت بود یه سرم وصل میکردن ب رحم و همزمان سونوگرافی انجام میشد کمی درد داشت ولی نه خیلی. سونو سپتوم رحمی نشون داد دکتر گفت سپتوم مانع لانه گزینی صحیح میشه البته خیلی ها دارن و حاملگی های موفق هم داشتن گفتم دکتر من تحمل ی تجربه سقط دیگه رو ندارم و اگه واقعن لازمه عمل شم. گفت من بهت پیشنهاد میکنم عمل کنی گفتم یعنی بعدش میتونم حامله شم.  گفت ممکنه علت سقطت این  نباشه  دکتر رکي هست و امید بیخود نمیده چون خودش توی...
20 خرداد 1394

دوباره پیگیری

اومدن عید و دید و بازديدا حال وهوامون رو کمی عوض کرد آخرای فروردين ماه دوباره آزمایشات تکرار شد و اردیبهشت ماه نوبت دکتر روماتولوژيست . دل تو دلم نبود چی میگه گفتم این دفعه باز اگه گفت تکرار دعوا میکنم. بعد از ورق زدن برگه ها گفت خدا رو شکر مشکل لوپوس منتفی هست گفتم پس علت سقطام? گفت:از نظر من ربطی نداره باید از طریق پزشک زنان پیگیری کنین.من برای پزشک زنانتون می نویسم ک درصورت بارداری چی مصرف کنین . میخواستم بپرم بغلش و ماچش کنم .همسر ی وقتی فهمید لوپوس ندارم از شدت خوشحالی برام رفت و کادو خرید همون موقع!!!  نوبت  دکتر زنانم ماه دیگه شد خوشحال  بودم ک با دارو میتونم نگاه دارم ......  
24 ارديبهشت 1394