سقط دوم
6 ماه گذشت و تصمیم گرفتیم دوباره اقدام کنیم . ماه رمضون بود و من روزه نمیگرفتم . همش دعا میخوندم . وقتی بی بی چک مثبت شد از اینکه باز هم خدا لطف کرده و برا بار اول مثبت شده خدارو شکر کردم
اما این خوشحالی با خونریزی ده روز بعد دوومی نیاورد. سریع رفتم دکتر سونو نوشت و من رفتم سونوگرافی. همینطور ک منتظر بودم نوبتم شه احساس کردم چیزی ازم دفع شد رفتم دستشویی و دیدم ک بلهههه این دفعه هم سقط شد به همین راحتی
خوشحال بودم باورتون میشه کسی خوشحال بشه از سقط؟! من خوشحال بودم ک نمیخواستم مث دفعه بعد زجر بکشم..........
احساس تهی بودن میکردم احساس خالی شدن احساس مادری که بچه ش مرده از یه طرف میخواستم جلو همسری غمگین نباشم از یه طرف بغض گلومو فشار میداد.
نوشتن خاطرات با جزییات بعد از 3 سال کمی سخته. نبش خاطرات روح رو آزرده میکنه. منو ببخشید که جزییات رو نمیگم.............
دکترم برای پیگیری سقط یسری آزمایشات نوشت.............