نجات از کورتاژ
امروز تولد خواهرمه و من قرار بود عصر برم سونو مجدد و از اون بر برم خونه خواهرم. انگار خدا صدامو شنیده بود ک دکترم گفت هیچ چیزی نیست و دفع شده. من با تعجب گفتم اما چیزی از من دفع نشد یسری توضیحات علمی داد ک نفهمیدم خیلی خوشحال بودم ک نیاز به کورتاژ ندارم.
تولد خواهرم کمی توی بهبود روحیه م کرد..............
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی